6ماهگی

سلام ناس مامان سلام خوشدل مامانی سلام عشقم نمیدونی چه جیگری شدی مامانی عاشقتم .

اینروزها 6ماهو نیمه هستی و از ماه پیش غذا خوردنو شروع کردی. البته غذاهای آماده مثل سرلاک و حریره بادام را دوست نداری حتی دهانتو بازهم نمیکنی ولی خداروشکر سو پ ولعاب برنج دوست داری .موز هم خیلی دوست داری . بستنی هم همینطور . ماهگرد 6 ماهگیتو گرفتیم ودوستهات مثل باراد وآندیا و آدرین و ارین جون را دعوت کردیم خیلی خوش گذشت . از آنجا که شما خیلی ظریف وریزه میزه هستی همه بهت میگن نخود . بابایی این روزها خیلی درگیر کاره وما کل روز را باهم تنها  هستیم . البته شما چون بزرگتر شدی ما خیلی مهمانی میریم تا شما یک دختر اجتماعی بار بیایی . آنا جون نزدیک خونه ما خونه خریده که به شما بیشتر سربزنه. مادرجون رفته بود کربلا وبرات یه عروسک خوشکل اورده. دیشب هم رفته بودیم خانه مامانی .امیرحسین ومحمدحسین هم اکثرا میان وبا شما بازی میکنن. همه خیلی دوستت دارن و با هات کلی حرف میزنن وبازی میکنن.  با بودن تو مامی من خیلی خوشبختم  فکر نمیکنم جز سلامتی برا ی خانواده سه نفریمون چیزی از خدا بخوام فقط دلم برای عزیز میسوزه که چرا اینروزها رو ندید و چقدر جاش خالیه وشما نتونستی ببینیش . البته مطمئنم که از آسمونا تورو میبینه . باید یادت باشه وقتی بزرگ شدی همیشه یادش باشی وبراش دعا کنی .

ما در ماه بهمن هستیم که همه جا خیلی برف اومده بود تا 2 متر وهواخیلی سرد شده بود ولی دیگه هوا خوب شده . تو 7 ماهگی یک واکسن دیگه هم داری . اینروزها فکر کنم میخوای دندان دربیاری چون خیلی غر میزنی . دیگه باید تا حالا مینشستی ولی یکم تنبل تشریف داری  ووقتی میشونمت گریه میکنی . در عوض خیلی کنجکاو هستی وقتی میریم بیرون دوست داری هی به اطراف نگاه کنی . از لباس عوض کردن بدت میاد و همشه بدون استثنا گریه میکنی .خوب مامانی الان داری از خواب بیدار میشی تاقبل ازینکه گریه کنی من باید برم. بدون که خیلی دوستت دارم و تا ابد عاشقتم