تولد دوسالگی
تولد دوسالگیتو توی مهد گرفتیم . عمو موسیقی اومده بود وکلی اهنگ برات زد وتو رقصیدی . ما فکر کردیم کنار دوستات جشن بگیری راضی تر هستی و خیلی هم بهت خوش گذشت ودوست داشتی .اصولا به موسیقی و رقص علاقه داری و از اهنک خیلی خوشت میاد. انشاله از سال دیکه میفرستیمت بری کلاس موسیقی
توبچه های دوروبرت باراد رو از همه بیشتر دوست داری ولی اونم از فشار چنگالها و دندانهای نئ در امان نبوده
امبدوارم این عادت زشت و ترک کنی . تو گروه همسن وسالات از دختر ی به نام آویسا خیلی حساب میبری و وهمیشه حرف اونو میزنی درمقابل دیگران ضعیف نیستی وحرفتو به کرسی میشونی و حتی بزور به خواستت میرسی . نمیدونم این خوبه یا بد امیدوارم در اینده برات مشکلی پیش نیاد
در پاسخ چه خبر میگی سلامتی . به حرفا خوب گوش میدی و ضبط میکنی ویه موقعهایی حرفهایی رو میزنی که باعث تعجب ما میشه ماشاله خیلی با هوشی و از همه چی سر در میاری . واین موضوع علاوه براینکه منو خوشحال میکنه نگرانمم میکنه . عمه هاتو بیشتر از بقیه دوست دار ی و همچنین خاله شبی شبی . غیر از ذاینا خیلی با کسی دم خور نیستی وب غلشون نمیری . به پدر بزرگت میکی علی . اسم منم صدا میکنی میگی سمیا.
خلاصه که حسابی جاتو تو دل همه باز کردی مربیا ی مهدت دوستت دارن . هرکی شیرین کاریتا میبینه واست غش وضعف میره
روزا مقل برقو باد میکذره و تو خیلی زود بزرگ میشی. امروزتو خیی دوست دارم . چون از سیاهی دنیا هیچی نمیدونی از امروزت که ماهستیم استفاد ه کن واز بودن با ما لذت ببر چون خیلی زود ترانه های کودکیتو فراموش میکنی عشقم
خیلی دوستت دارم هرروز از من میپرسی شما منو دوست داری ؟ منم میگم اره من عاشقتم